عشق یعنی...
آدمها با دلايلِ خاصِ خودشان به زندگي ما وارد ميشوند
مرا با این بالش و این دو تا ملافه و این سه تا شکلات روی میزت راه میدهی؟ میشود وقتی مینویسی دست چپت توی دست من باشد؟ اگر خوابم برد موقع رفتن جا نگذاری مرا روی میز! از دلتنگیت میمیرم… می آیی وقتــی آدم یکــــ نفـر را دوستــــ داشتـــه بـــاشــد بیشتـــر تنهـــــاستــــــــــ ! چــون بـــه هیــچ کــس جـــز همـــان آدم نمـــی تــوانـــد بگـــویـــد چــه احســاسـی دارد... و اگـــر آن آدم کســی بـــاشــد کــــه تــــو را بــه سکـوتــــــ تشــویـق کنـــد تنهــایــی تـــــــو کـــامــل مــی شـــود.... این روزهـــــــــــــ ـــــ ـــــ ــــــــا ، صـدای ســـــــــ ــ ــــــــ ــــــــکوت شده ام ...!!! خــــــــــ ــــ ــــــــــفقان گـرفته ام ، تـــــــ ـــ ــــ ــــــــــــــــا آرامـش اهـــــــالی دنـیا ، خـــــــ ـــــــ ــ ــــــــــط خـــــ ـــــ ـ ـــــــــطی نـــــــشود . !! بودنت کنارم،شرط ِ زنده بودنم. چه حسه قشنــــــگيه از نگاه کردن به تو واقــــعا لذت ميبره ...!!! من،تو،جاده دستای گرمت که بهم انرژی میده... قطره باران پ.ن: عاشق اینم که کنارت بشینم و تو رانندگی کنی...یک لذت بی انتهاس اگر تو روی نیمکتی
در آغوشم می گیری
روی موهای شقیقه ات دست می کشم
مگر خیال ها هم
پیر می شوند؟
وقتی از نگاهــــش ميخونی که
این سوی دنیا
تنها نشسته ای
و همه ی آنچه نداری کسی ست
آن سوی دنیا
روی نیمکتی دیگر
کسی نشسته است
که همه ی آنچه ندارد
تویی
نیمکت های دنیا را بد چیده اند ...
قمار زندگی را به کسی باختم که "تک دل" را با "خشت" برید، جریمه اش"یک عمر" "حســــرت" شد، باختِ زیبایی بود ......! یادش رفته بود که من یارش هستم نه حریفش !!!یاد گرفتم به "دل"، "دل" نبندم ... یاد گرفتم از روی "دل" حکم نکنم .. "دل" را باید "بُــر" زد جایش "سنگ" ریخت ..که با "خشت" "تک بــُری" نکنند
در زمستانی سرد کلاغ غذا نداشت تا جوجه هایش را سیرکند..
گوشت خودش را می کند و میداد تا جوجه هایش بخورند...
زمستان تمام شد وکلاغ مرد اما بچه هایش نجات پیدا کردن..
وگفتند خوب شد مرد..راحت شدیم از این غذای تکراری.....
این است واقعیت تلخ روزگار م
Power By:
LoxBlog.Com |